وقتی که همه ساکت بودند!

گاهی نیاز هست بشنوی و گاهی برعکس

وقتی که همه ساکت بودند!

گاهی نیاز هست بشنوی و گاهی برعکس

محمود(نظرات)

اونقدر پکیده ام که از دیشب دو بار اومدم بخونم نتونستم . اگه تا یه هفته دیگه نتونم بیام یعنی ریق رحمت رو سر کشیدم :))

فقط یه چی .. همین چند تا پستی خوندم خیلی خلی :) .. کسی که دوسش داری هست و اونم دوست داره و مشغولی تحصیل .. به قولی الان که جیک جیک مستونته... خوش باش پسر

در جواب باید بگم:

دمت گرم .. چندتا پست قبلی نوشتم که اینجا جایی که بدبختیا رو سهیم میشیم. خوشیا رو باید توو جیب قایم کرد برد توی دستشویی مدرسه تنها خورد.

دمت گرم .. خلی از خودتونه... یه کتاب نوشتم که غیر قابل انتشاره و اسم اینه: چیز خلان دانند. که میاد انسان ها رو به چند دسته طبقه بندی می کنه که چیز خلان در بالاترین حد انسانیتن

دمت گرم ... بالکنای اطراف هنوزم شبا پر از آدمایی هست که اومدن یه نخ سیگار بکشن... دفه بعد رفتی سیگار بکشی یه ندا بده منم بیام باهم دود کنیم(لطفا بهمن دول باشه که من چیز دیگه ای بهم نمیسازه)

دمت گرم

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.